این وضعیت فقط خاص کشورهای آفریقایی و جهان سوم نیست. در ژوئن سال 2007 میلادی، "دیک مارتی" دادستان سابق سوئیس و گزارشگر ویژه شورای اروپا در گزارشی به این شورا عنوان کرد مدارک و اسناد کافی در دست دارد که حاکی از وجود بازداشتگاههای مخفی تحت نظارت سیا در اروپا از سال 2003 تا 2005 میلادی در برخی کشورهای اروپایی مانند لهستان و رومانی است.
در لهستان هشت زندانی که آمریکاییها آنها را "زندانیان با ارزش بالا" میخوانند، در یک زندان مخفی در یکی از روستاهای این کشور مورد شکنجه و بازجویی قرار گرفتند تا به دست داشتن در حملات 11 سپتامبر اعتراف کنند. این در حالی است که این شکنجهها مغایر با قوانین بینالمللی و کنوانسیونهای سازمان ملل متحد علیه شکنجه است.
در حال حاضر زندان گوانتانامو در کوبا، زندان ابوغریب در عراق و زندان بگرام در افغانستان از مهمترین مکانهایی هستند که زندانیان متهم به اقدامات تروریستی در آنها مورد شکنجه قرار میگیرند. بر اساس گزارشهای منتشر شده در این زندانها وحشیانهترین شکنجهها نظیر تجاوز جنسی، تحمیل هفتهها گرسنگی، سرما و گرمای طاقت فرسا، سلولهای مخوف انفرادی، صداهای سرسامآور و تزریق مواد مخدر توهمزا رایج است. "دیک مارتی" در گزارش خود ضمن تشریح رفتار ضد بشری سیا در این زندانها فاش کرده است که حدود 1000 کودک و نوجوان زیر 15 سال در زندانهای سیا در چک، رومانی و لهستان تحت اینگونه بازجوییها قرار گرفتهاند.
پس از انتشار اخبار دو زندانی که ادعا کرده بودند در زندانهای مخفی آمریکا در لهستان نگه داشته میشدهاند، موضوع زندانهای مخفی سازمان سیا در اروپا دوباره در صدر اخبار رسانهها قرار گرفت. خبرنگار بینالملل مشرق در اینباره با "ماتئوس پیسکورسکی" رئیس اندیشکده "مرکز ژئوپولتیک اروپا" و رئیس دانشکده علوم سیاسی در آکادمی روابط بینالملل ورشوی لهستان مصاحبه کرده و درباره علت تأسیس زندانهای مخفی سیا در کشورهای دیگر و در عین حال متهم کردن کشورهایی مثل ایران به نقض حقوق بشر پرسیده است. متن این مصاحبه در زیر آمده است.
من با آنکه عضو پارلمان و کمیته امور خارجی مجلس لهستان بودم، هیچ اطلاعات رسمی در مورد زندانها و تأسیسات دیگر سیا در لهستان نداشتم. برخی از سیاستمداران لهستانی اطلاعات اندکی در اینباره داشتند که از افسران اطلاعاتی کشور گرفته بودند، اما همین اطلاعات هم کاملاً محدود بود. چنین اطلاعاتی اتفاقاً برای این افراد بسیار خطرناک هم بود.
در سال 2002، "آندره لپر" رهبر حزب "دفاع از خود" و معاون سابق رئیس مجلس لهستان اعلام کرد که اطلاعاتی درباره یک سری پروازهای عجیب و غریب در مناطق جنگلی و دور افتاده شمال شرق لهستان دارد که حامل مسافرین افغان و پاکستانی هستند. با این حال، او هم اطلاعات بیشتری در این زمینه نداشت. وی سال 2011 قبل از انتخابات پارلمانی ادعا کرد میتواند اطلاعات بیشتری در این زمینه افشا کند. اما دیری نگذشت که جسدش در آپارتمان شخصیش در ورشو در حالی پیدا شد که از سقف آویزان شده بود. هیچکس حتی فکر هم نمیکند که "لپر" اقدام به خودکشی کرده باشد. سناریو مثل روز روشن بود.
بنابراین اطلاعات وجود داشت، اما توسط هیچ نهاد رسمی تأیید نمیشد. در سال 2010 یک کارگردان شناخته شده لهستانی فیلمی در مورد کل ماجرا ساخت، فیلمی واقعاً تاثیرگذار به نام "قتل ضروری". حکم دادگاه حقوق بشر اروپا هم رسماً همان اطلاعات مخفی را تأیید کرد که عموم مردم از چند سال پیش از آن باخبر بودند. بنابراین اطلاعات درباره این پرونده وجود داشت، اما به شکل مرموزی سانسور میشد.
چرا یک کشور حاضر میشود میزبان زندانهای مخفی کشوری دیگر در خاک خود باشد؟ آمریکا کشور بزرگی است و به همان راحتی که آزمایشهای مخفی هستهای و میکروبی انجام میدهد، میتواند زندانهای مخفی هم در کشور خود تأسیس کند. چرا واشینگتن ترجیح میدهد زندانهای مخفی خود را در کشورهای اروپایی بسازد؟
این کار برای دولت آمریکا به چند دلیل راحتتر است. اول، هنگامی که کسی را در خاک یک کشور خارجی، مخفیانه شکنجه میکنید و میکشید، هیچکس نمیتواند در دادگاه شما را محکوم کند. سیستم قضایی آمریکا، حداقل به طور رسمی، نسبت به موارد نقض حقوق بشر حساس است.
دوم، هزینه این کار در لهستان یا کشورهای دیگر قطعاً کمتر از آمریکاست. تمهیدات امنیتی، خرید زمین و نگهداری تأسیسات واقعاً هزینهبر است. کشورهای مرکز اروپا عملاً همه چیز را به صورت رایگان به آمریکا دادهاند. هدف آنها هم این بوده که ثابت کنند حتی از خود آمریکاییها هم بیشتر حلقه به گوش آمریکا هستند.
سوم، از نظر لجستیکی و به دلایل امنیتی قطعاً منطقیتر بود که بازداشتشدگان و شکنجه آنها در کشورهای مختلف انجام شود نه اینکه همه افراد ربوده شده را در یک محل واحد نگهداری و شکنجه کنند.
قطعاً وجود چنین زندانی در لهستان هم از نظر مالی و هم از نظر وجهه عمومی هزینههای زیادی برای این کشور داشته است. به نظر شما چه پیوندهایی بین دولت لهستان و آمریکا وجود دارد که این هزینهها را توجیه میکند؟
دولت لهستان از زمان سقوط بلوک شوروی تحت کنترل شدید آمریکاییهاست. به نظر میرسد سفیر آمریکا در ورشو حتی قویتر از سیاستمداران داخلی لهستان است. وی مانند یک فرماندار رفتار میکند، سران کشورهای منطقه را به دفتر خود دعوت میکند، از آنها سؤال میکند و به آنها دستور میدهد.
ما باید درک کنیم که آمریکا در پی یک پروژه ژئوپولیتیکی است که میتوان آن را "اروپای جدید" نامید و هدف آن استفاده از کشورهای اروپای مرکزی به عنوان وسیلهای است برای گسترش جنگ بین اتحادیه اروپا و اتحادیه اوراسیا که به دست روسیه ساخته شده است.
به همین دلیل کشورهایی مانند رومانی، بلغارستان، لیتوانی، لتونی و استونی برای آمریکا مناطق بسیار ویژهای هستند. لهستان به طور خاص و به دلیل وزن سیاسی، بیشتر از سایر کشورها برای واشینگتن اهمیت دارد، چون میتواند برای آمریکا و ناتو همان نقشی را داشته باشد که ترکیه در جنوب ایفا میکند.
آمریکاییها از دههها قبل، یعنی از دهه 1980 تا کنون چندین بار بودجه و کمکهای مالی برای مقامات لهستانی در نظر گرفته و به آنها اهدا کردهاند، مانند برنامه "فولبرایت" که به دانشجویان خارجی برای درس خواندن و تحقیقات در آمریکا و بالعکس بورسیه میداد.
به این ترتیب چندین سیاستمدار لهستانی که احتمالاً توسط نهادهای اطلاعاتی آمریکا انتخاب شده بودند، در حقیقت غلام حلقه به گوش آمریکا شدند. نتیجه این شد که پس از آزادی از سلطه اتحاد جماهیر شوروی، لهستان بخشی از شبکهای جدید شد که در اروپا قرار گرفته، اما تماماً تحت استعمار و کنترل آمریکاست.
اولین اطلاعاتی که درباره این زندانهای مخفی منتشر شد، در سال 2012 و توسط رئیس سابق اطلاعات لهستان بود. از آن پس، چه اقداماتی در سطح بینالمللی و یا در داخل کشور در مورد این زندانها انجام شده است؟
تحقیقات در لهستان از سال 2008 آغاز شده، اما تا کنون به هیچ نتیجهای نرسیده است. مشکل اینجاست که افرادی که در اینباره تحقیق میکنند، خود با عاملان این جنایت ارتباط دارند و همه عضوی از یک سیستم واحد هستند. بنابراین تنها در صورت بروز تغییر و تحول سیاسی در این سیستم و شبکه ارتباطی اعضای آن است که تحقیقات سرعت بیشتری پیدا خواهد کرد.
پارلمان اروپا هم نمیتواند در اینباره تحقیقات مؤثری انجام دهد، چون فاقد اعتبار کافی و مجوز قانونی لازم برای این کار است. شورای اروپا هم در گزارش خود اعلام کرد تنها شواهدی که به آن دسترسی پیدا کرده، اطلاعات مربوط به پرواز هفت هواپیمایی بوده که متعلق به سیا هستند. اما این گزارش هم به علت کمبود ابزارهای تحقیقاتی، صرفاً به مقالاتی اشاره کرده که در رسانههای لهستانی منتشر شده بودند.
"دیک مارتی" دادستان سابق سوئیس و مسئول تحقیقات شورای اروپا، با قطعیت تأیید کرده که آمریکا دستکم در 14 کشور عضو این سازمان بازداشتگاه مخفی دارد. با این حال، او هم شواهد ملموسی برای ادعای خود نداشت. پیشبینی نتیجه ماجرا هم دشوار نیست: "زبیگنیو سیمیاتکوفسکی" رئیس سابق اطلاعات و آژانس امنیت ملی لهستان نقش قربانی را بازی میکند و شاید توسط دادگاه محکوم هم شود. افراد دیگری که به این پرونده مربوط میشوند جان سالم به در میبرند و یا مثل مدیر سابق فرودگاهی که سیا از آن استفاده میکرد، در عراق ربوده میشوند و سپس توسط آمریکاییها نجات پیدا میکنند و به نقطه نامعلومی فرستاده میشوند.
در سال 2013، یک گزارش 213 صفحهای توسط یک سازمان حقوق بشری مستقر در نیویورک منتشر شد که در آن ادعا شده بود 54 کشور از جمله ایران و سوریه در ربودن، زندانی کردن و شکنجه زندانیان سیا دست داشتهاند. آمریکاییها هم ادعا کردهاند که سیا بدون کمک این کشورها قادر به اداره زندانهای مخفی خود نبوده و در نتیجه اگر قرار باشد دادگاه سیا را محکوم کند، همه این کشورها هم باید محکوم شوند. این ادعاها تا چه حد میتواند ارزش حقوقی داشته باشد و اصلاً همکاری ایران و سوریه با سیا تا چه اندازه قابلباور است؟
این ادعاها مضحک و یا دستکم بسیار بعید به نظر میرسد، به ویژه هنگامی که آنها را به سوریه و ایران نسبت میدهند و این ادعا خنده دار است. سرویسهای اطلاعاتی مختلف و گاه حتی متضاد با هم، ممکن است برای حل برخی مسائل با هم همکاری کنند، اما نقض حاکمیت ارضی یک کشور مثل کاری که بازداشتگاههای سیا انجام دادهاند، بدون شک کاری نیست که مقامات دمشق و تهران درباره آن با سیا به توافق برسند.
هیچکس نمیتواند کنترل کند که آمریکاییها در این تأسیسات در بسته، چه کارهایی انجام میدهند. ممکن است فقط بازجویی و شکنجه بازداشتشدگان باشد، اما از طرفی هم ممکن است جاسوسی از کشورهای دیگر، تولید سلاحهای شیمیایی و یا هر کار دیگری باشد، چرا که سیا یک گروه جنایتکار و تروریستی و در عین حال دولتی و سازماندهیشده است.
آمریکا رسماً اعتراف کرده زندانهای مخفی در سراسر جهان دارد. پس چرا سازمانهای بینالمللی حقوق بشر هیچ اقدامی علیه واشینگتن انجام نمیدهند، در حالی که همین سازمانها مدام کشورهایی مانند ایران را که با غرب مخالف است، به نقض حقوق بشر متهم میکنند؟ به نظر شما آیا آمریکا میتواند ادعای تلاش برای تحقق حقوق بشر در تمام جهان را داشته باشد؟
همه باید بدانند که مفهوم حقوق بشر فقط یک ابزار جنگی در سراسر جهان است. اگر یکی از دشمنهایشان حقوق بشر را نقض کند، میگویند مقامات آن کشور بیرحم هستند، اما اگر کشور متحدشان این کار را انجام دهد، حتی به آن اشارهای هم نمیکنند. با این حال روش جدید آمریکا این است که همه کشورها را به نقض حقوق بشر متهم میکند و یکی از این موارد زمانی است که یک کشور تلاش کند تا مستقل شود و از نفوذ آمریکا رها شود.
به عقیده من یکی از موضوعات مهم ژئوپولتیک در کشورهایی مثل روسیه، چین و ایران باید این باشد که پاسخی برای این روش آمریکا طراحی کنند، یک نظام جایگزین برای نظارت بر حقوق بشر که مقابل جنایات و قساوتهای آمریکا و متحدانش کور نباشد. این کار میتواند ضدحملهای مؤثر علیه سیاستهای یک بام و دو هوای آمریکا و همچنین مقابل موج رو به افزایش اسلامهراسی باشد که توسط خواص در واشینگتن تبلیغ میشود.